نفوذ راهبردی ایران در محور مقاومت و در میان ملت های منطقه با الگو قرار دادن انقلاب اسلامی ایران به عنوان رهبر معنوی جهان اسلام وجهه فرهنگی و معنوی آن به دست آمده است، این همان قدرت نرم انقلاب اسلامی ایران است که ریشه در اعتقادات اسلامی مشترک همه ملت های مسلمان منطقه دارد و به صورت غیر مستقیم در این کشورها باعث خیزشهای اسلامی شده است.
جمهوری اسلامی ایران بدون اسلامی بودنش نه در منطقه و نه در جهان نمی توانست کوچکترین تاثیری در اوضاع اسلامی و منطقه ای و جهانی داشته باشد، و این جایگاه و اهمیت با توجه به نقشفرهنگ صدور انقلاب اسلامی بود که توانست جهان اسلام عربی را از انزوا و تحقیر چهل ساله اعراب خارج کند که امروزه نمود عملی آن را در تکرار مکرر قیامهای کشورهای مسلمان که به نام بیداری اسلامی یا همان بهار عربی خوانده می شود می توان دید.
ارتقای جایگاه و نقش قدرت نرم ایران در روند تکاملی انقلاب اسلامی با حمایت از مسلمانان و مستضعفان جهان و نیز نهضت ها و جنبش هایی که به برکت بیداری اسلامی و صدور انقلاب صورت گرفته است، بوجود آمده به دست بیاورد.
همین موضوع سبب شده عمق راهبردی ایران در منطقه به شدت گسترش یابد و از همین رو توانسته است مجموعه کشورهای سوریه، لبنان و مجموعههای حزبالله، جهاد اسلامی و حماس، را در یک جبهه ضد صهیونیستی و ضد استعماری بسیار قدرتمندی شکل بدهد که در این اتحاد، سوریه نقش حیاتی پل ارتباطی و محوری را ایفا میکند.
سالهای سال ایران در حال الگوسازی برای منطقه بود، و اسلام سیاسی با بروز انقلاب اسلامی از ایران آغاز شد، اما بعد از مدتی که از الگوهای طالبانی و القائده ای گذشته بود، به تازگی الگوی سکولار از اسلام سیاسی در ترکیه آغاز شده بود که به خاطر سازش بیش از حدش با دشمنان اسلام عمر چندانی نداشت و شکست خورده، و اینک با الگوی سلفی که همان اسلام سیاسی عربستان است به ائتلاف شومی دست زده است، و وارد مرحله تازه ای شده، و با شیوههای متفاوت در برابر ایران قرار گرفته اند.
اهداف راهبردی امریکا از بیثباتسازی و ایجاد بحران در سوریه را باید اول کمک به تامین امنیت اسرائیل، و کمک به اهداف ایدئولوژیک عربستان سعودی، که طی سه دهه گذشته در منطقه در تنگنا قرار گرفته، همچنین میدان دادن به ترکیه در فعالیت و نقشآفرینی ترکیه در منطقه غرب آسیا، و برتری دادن رفتارهای ژئوپلیتیک آن کشور، که میتواند بازیگر مورد اعتماد غربیها و صهیونیست ها در منطقه باشد، و علیه نفوذ ایران در منطقه به کار گرفته شود، و بعد هم جلوگیری از تحولات مردمی اسلامی که در کشورهای عربی به یمن بیداری اسلامی صورت گرفته، و نشان می دهد که برای غرب بسیار ناخوشایند است، و مهمتر اینکه رفتن اسد و نشاندن دولتی دست نشانده، یعنی تصرف اولین خاکریز دفاعی جبهه مقاومت در مقابل رژیم صهیونیستی و غرب، که برای آمریکاییها بسیار مهم است، و در نهایت حمله به عمق راهبردی جمهوری اسلامی ایران، که ضرورت اولیه آن تضعیف مقاومت اسلامی و مهار جمهوری اسلامی قلمداد میشود، تا جایی که میتواند در سرنوشت انرژی هسته ای ایران تاثیر بگذارد.
امریکائیان الان پی برده اند وقتی کوچکترین قدرت جبهه مقاومت در فلسطین، در محیطی بسته ای مثل نوار غزه و در جنگی هشت روزه اسرائیل را مجبور به آتش بس و خفت و شکست می کند، نتیجه میگیرند اگر وزارت دفاع امریکا نصف پول سالیانه وزرات جنگ خودش را به اپوزیسیون مخالف کشورهای هدف اختصاص بدهد، به مراتب سودی بیشتر برایش خواهد داشت، آنها قدرت و توان زیادی را به اپوزیسیون دولت های هدف میدهند و مطمنا ثمره بیشتری برایشان خواهد داشت تا از تجربه جنگی مثل عراق و افغانستان با آن هزینه های مادی و معنوی کمر شکن رهایی یابند.
جبهه مخالق محور مقاومت و ایران به سرکردگی آمریکا به نوعی در حال چرخش سیاسی در بحران سوریه هستند، به این طریق که می خواهند، همه مخالفان سوری را در کشورهای منطقه به خصوص کشورهای هدف پراکنده کنند تا در موقع لزوم آنها را بسیج کنند، و به نقطه گاه خاصی بکشانند، به خصوص که الان انگلیس و فرانسه به عمق و درون مخالفان سوری و گروههای سلفی جهادی نفوذ کرده اند، و به مهمترین اطلاعات این عناصر از ریز و درشت و آشنایان و اقوام آنها دست یافته اند، و به نقاط حساس شان آگاهی دارند، و آنها را به سربازانی بی اراده و مفلوک عقیدتی تبدیل کرده و با همکاری عربستان و قطر آنها را علیه اسلام واقعی به کار می گیرند.
ولی امریکائیان و در کل دشمنان ایران و تمام دشمنان اسلام شیعی همیشه یک چیز را به حساب نمی آورند و آن معنویت بیداری اسلامی انقلاب ایران، در دل ملت های مسلمان کشورهای اسلامی است که از راه قهر و زور و با تهدید و تطمیع به آنها منتقل نشده است، صدور انقلاب و بیداری اسلامی با روحیه ی استکبار ستیزی ملت های مسلمان و آگاه منطقه صورت گرفته است، و این از اهمیت راهبردی و قدرت عظیم جمهوری اسلامی در کل منطقه حکایت میکند.
و اینک همین اهمیت راهبردی ایران در سوریه برای جمهوری اسلامی و محور مقاومت حیاتی شده است، جبهه غربی عربی به دلیل ناتوانی در ضربه زدن به ایران و سوریه در منطقه، به سراغ کشورهای همسایه و متحدان منطقهای ایران، عراق و لبنان رفته اند، آنها با پیشتازی ترکیه از سر ناامیدی در سیاست های شکست خورده خودشان در سوریه به بحران آفرینی در عراق توسط عده ای قلیل از سنی ها روی آورده اند که نتیجه آن فقط به سود امریکا و اسرائیل است.
چنانچه اینها در سوریه به کوچکترین پیروزی دست یافته بودند اینک همه کشورهای هدف در منطقه را به حرکت در آورده بودند، حتی اگر ایران ناچار به مداخله نظامی بشود سوریه را نگه خواهد داشت، با نجات سوریه می توان عراق را هم نجات داد، اگر سوریه شکست بخورد سلسله وار عراق و لبنان هم وارد این بازی خطرناک می شوند، و آرزوی صهیونیست ها برای تضعیف محور مقاومت عملی می شود.
برداشتن عکس صدام منفور در راه پیمایی های بعضی از سنی های عراق خود به خوبی گواه بر این مسئله است که این تحرکاتی که در عراق برنامه ریزی شده است، و کسانی که اینها را تحریک و راه اندازی میکنند دشمنان ایران و جبهه مقاومت و از خارج از عراق هستند که به اینها خط می دهند، و درصدد هستند هم پیمانان قدرتمند ایران را دچار بحران کنند و نباید از نظر دور داشت که در این میان ترکیه نقش بسیار کلیدی را بر عهده گرفته است.
ترکیه باید بداند این نقشه محکوم به شکست است، به این خاطر که کسانی که در راس و نمایندگی شورشیان در عراق قرار دارند، هیچ گونه محبوبیت مردمی ندارند و قدرتشان را فقط با پولهای نفتی کشورهای عربی و پشتیبانی غربی ها به دست آورده اند، و اگر این پولها و پشتیبانی ها قدرتی داشتند خود اردوغان را از باتلاق شکست در سوریه نجات داده بودند.
در بررسی حلقه منطقه ای بحران سوریه، نقش ایران به عنوان اصلی ترین حامی سوریه با دیگر بازیگران منطقه ای و بین المللی به صورت اساسی متفاوت است، و حمایت جمهوری اسلامی از نظام مردمی سوریه همان قدر اهمیت دارد که اهمیت راهبردی سوریه برای جمهوری اسلامی ایران دارد و ایران هیچوقت از هدف اصلی خودش که هم اینک نجات سوریه است لحظه ای غفلت نمی کند.
از طرفی جمهوری اسلامی ایران فروریزی جبهه سوریه در مقابل رقبای منطقه ای عربستان، قطر و ترکیه را به منزله کاهش نفوذ استراتژیک خودش می داند، و همچنین تزلزل در ارکان مقاومت اسلامی و تحقق آن را هم به مفهوم بر هم خوردن توازن قوا در منطقه و تقویت موضع اسراییل می داند، لذا از هیچ گونه طرح شتاب زده ای که منجر به فروپاشی نظام سوریه و تسلط جریان مخالف دولت شود استقبال نمی کند، در نظر ایران، سقوط بشار اسد به هرج و مرج بیشتر در منطقه خواهد انجامید.
روابط راهبردی جمهوری اسلامی ایران با سوریه، در راهاندازی و تقویت جبهه مقاومت به عنوان پلی برای رسیدن به حزب الله لبنان و گرفتن گلوگاه استکبار جهانی رژیم جعلی اسرائیل است، این همکاری ها همواره از قبل ادامه داشته و تازگی ندارد، مهمتر اینکه سوریه بعد از انقلاب اسلامی همواره در ضدیت با رژیم صهیونیستی با جمهوری اسلامی همراهی کرده است، و همیشه تحولات سوریه بر قدرت چانه زنی ایران و نفوذ ایران در منطقه دارای اهمیتی خاص بوده است، و در عین حال در سطح بازیگری و نقش آفرینی جمهوری اسلامی در منطقه تأثیر بسیار زیادی داشته و دارد.
خیزش فراگیر انقلابهای عربی در منطقه خاورمیانه عربی، عربستان و بحرین و دیگر شیخ نشین های منطقه خلیج فارس را در موقعیت دشوارتری قرار داده است، از این رو ترس از گسترش اعتراضات مدنی مردم حجاز، و حضور اقلیت منتفذ شیعی در شرق عربستان، باعث شده است که ریاض برای فریب افکار عمومی و نیز خاموش کردن مطالبات مردم منطقه، خود را در قامت دوست سنی اکثر مردم سوریه نشان دهد، و بحران به وجود آورده در سوریه را نبرد ایران شیعی و عربستان سنی تعبیر کند.
برای همین منظور آمریکا تلاش دارد که با مشروعیت بخشی به معارضین سوری در سطح بین المللی، و نیز انسجام بخشی و ارسال اسلحه و تبادل اطلاعات به آن ها، مسیر رسیدن به هدف اصلی را که همان برکناری بشار اسد از قدرت، و تشکیل دولت جدید با حضور نیروهای سنی و سکولار است را فراهم سازد.
ولی باید دانست که واقعیاتی که در سوریه در جریان است این است که ارتش آزاد سوریه، که حمایت مردمی را در مقطعی بدست آورده بود، نه تنها این حمایت را از دست داده، بلکه مورد تنفر شدید تمام مردم سوریه چه سنی ، چی شیعی و مسیحی قرار گرفته اند و هیچ شانسی برای پیروزی ندارند، عناصری که داعیه ی مبارزه با اسرائیل و آمریکا و حمایت از مردم فلسطین را داشتند، زمانی که زیر چتر پول های عربی و پشتیبانی غربی ها رفتند باید حساب این روز را هم می کردند.